شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

چه زمانی ؟

چه زمانی ؟

وقتی که نی گل میدهد ؟  

و یا وقتی که گل نی می دهد ؟

 ویا وقتی که هیچ وقت نیست ؟  

مرابگو

 

 شب است و از نیمه گذشته ایم  .

 نمی دانم کدام را باید پاسخ دهم .. جوابت را یا سوالم را ؟

 

مرا بگو

 زود یعنی چه ؟

وقتی که دیر نیست ؟

مرا بگو !

میم +الف = ما

میم +الف = ما

 تو میخوای میم باشی یا الف ... ؟

..  گولتو نمی خورم جز من چیزی در تو نیست .....

حکایت من و تو .....

 فکر کن چقدر عصابم خورد شد وقتی نصفه شب تو خانه راه افتادم دنبال یه چیزی که  ته این شکم وامونده رو بگیره ..

یک مشت آجیل کرم خورده  گیرم آمد ...

حکایت من و تو ..... 

خوب بخوابی گندبک

چشم هاتو بستی. سایه ات با صدای نفسهات تکون می خوره !  . نمی دانم خوابی یا خودتو زدی به خواب ! برایم فرقی نمی کند .

ژ من می گویمت ....

 می خوام بالا بیارم ولی چیزی ته معده ام نیست .....

 می دانم شعورم به دستهات نمیرسه . اما عرق تنم هم بوی محبت میده !

خوب بخوابی گندبک

قصدو غرضی ندارم..اما مرض ... ؟ نمی دانم شاید

آتش

عنصرم آتش است می سوزانمت و خاکستر میکنم

. منتظر نباش  خنکت ...نمی کنم...  

گذشت ان روز ها که همه چی ختم میشد به دل و تنگی

هنوز که هنوز قدم انقدری نشده که بتوانم یه بچه گنده ای مثل ترا  بغل کنم .و براش پیش پیش کنم تا بخوابه !

مهم نیست ! همه چی  رو بدست طبیعت سپردم . تنها کاری که میکنم اینه که تهی می شوم تا بشنوم ! صامت و ساکن ! اینجوری  صداها ی زیادی را جذب میکنم .

گذشت ان روز ها که همه چی ختم میشد به دل و تنگی ! ما هم گذشتیم ...

 

 

کاش می دانستم این دنیا دست کیست ؟ !  آن وقت می توانستم  دوای دل دردم را ازو بگیرم . کم حوصله ام میدانی چرا ؟ زیرا که نه حرفی دارم  و نه علاقه ای  ولی با این حال پر چانه ی عالمم !

 

دریایم اگر شدی بیا !

 من آنی نیستم که به یک جرعه تن دهم .دریایم اگر شدی بیا !

دوستم داری ویا انکه مرا همچون نفست بی اختیار میکشی ؟ بی شک کسی  مخاطب نیست . من دارم هزیان دیشبم را ادامه می دهم .