چه زمانی ؟
وقتی که نی گل میدهد ؟
و یا وقتی که گل نی می دهد ؟
ویا وقتی که هیچ وقت نیست ؟
مرابگو
نمی دانم کدام را باید پاسخ دهم .. جوابت را یا سوالم را ؟
مرا بگو
زود یعنی چه ؟
وقتی که دیر نیست ؟
مرا بگو !
میم +الف = ما
تو میخوای میم باشی یا الف ... ؟
.. گولتو نمی خورم جز من چیزی در تو نیست .....
فکر کن چقدر عصابم خورد شد وقتی نصفه شب تو خانه راه افتادم دنبال یه چیزی که ته این شکم وامونده رو بگیره ..
یک مشت آجیل کرم خورده گیرم آمد ...
حکایت من و تو .....
چشم هاتو بستی. سایه ات با صدای نفسهات تکون می خوره ! . نمی دانم خوابی یا خودتو زدی به خواب ! برایم فرقی نمی کند .
ژ من می گویمت ....
می خوام بالا بیارم ولی چیزی ته معده ام نیست .....
می دانم شعورم به دستهات نمیرسه . اما عرق تنم هم بوی محبت میده !
خوب بخوابی گندبک
هنوز که هنوز قدم انقدری نشده که بتوانم یه بچه گنده ای مثل ترا بغل کنم .و براش پیش پیش کنم تا بخوابه !
مهم نیست ! همه چی رو بدست طبیعت سپردم . تنها کاری که میکنم اینه که تهی می شوم تا بشنوم ! صامت و ساکن ! اینجوری صداها ی زیادی را جذب میکنم .
گذشت ان روز ها که همه چی ختم میشد به دل و تنگی ! ما هم گذشتیم ...
کاش می دانستم این دنیا دست کیست ؟ ! آن وقت می توانستم دوای دل دردم را ازو بگیرم . کم حوصله ام میدانی چرا ؟ زیرا که نه حرفی دارم و نه علاقه ای ولی با این حال پر چانه ی عالمم !
من آنی نیستم که به یک جرعه تن دهم .دریایم اگر شدی بیا !