شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

عصیان زیر پوستم وول وول می خوره  میترسم یهو از حلقم بیرون بزنه هر چی حف نگفته است و هر چی که راست و درستشو نمیدانم  هوار کنم سر هر کسی که میشناسمو نمیشناسم .

این روز ها خاطرات زیادی رژه میرند جلوی چشم های لوچم . خاطرات مثل کبریت روشن میان که به تمام وجودم آتش بزنند . آتش بگیرم همه چی و همه کسو می سوزونم .

از خودم  واهمه دارم ..... 

کسی نقابی نداره که بشه پشتش قایم شد و کمی آسوده خوابید  ؟

همه چیز مثل یک دوران میمونه . اول و آخر یه جاست

هر روزی که میگذره  بابا رو بیشتر درک میکنم .

من تکرار اونم راه گریزی نیست .

تسلیم آخرین کلام من !

مایکل جکسون هم هوتوتو .... عجیب دلم گرفت

داد میزنم منو بفهم  ...

بحث کردن با من فایده ای نداره .... با تو چی  ؟

به در و دیوار نکوب ما همه سر وته یه کرباسیم ....

اولش که اینه آخرش می خواد چی باشه

روز وصل دوستان یاد باد     یاد باد آن روزگاران یاد باد  

گرچه یاران فارق اند از حال من  از من ایشان را هزاران یاد باد

چشم خفه می شویم ! 

سکوت سرشار از ناگفته هاست ...

 سکوت تهی ها را بیرون می ریزند و در ان خالی ها جاخالی میکنند !.

زبان پرده در است . بی کفایت است و شلوغ و بازیچه هیجان !عنان از کف داده و دشمن پرور

 سکوت لیک رمز گشاست. راز جهان را فاش میکند . آرامش را هدایت میکند به بطن آدمی

زبان لختی گوشت آویزان است .رقاصه هرزه ای است که شهوت را به گند می کشاند و همچنین عشق را پاکی را و بسیارهای دیگر را ...

سکوت اما برونی ندارد و سیال است در فضا ...جریانی است از مرکزیت آدمی به نطفه اولیه هر طبیعتی   

سکوت تب سردی است

زبان آتشفشان بی چشم و رویی است که آتش را قی میکند وخانمانها را می سوزاند . 

سکوت .....

سکوت من آبستی بی پایان است ...

آرزو میکنم برای خودت آرزو کنی ......

با تمام وجودم آرزو میکنم خیلی تنها شی خیلی !

خیلی واسه تنهاییت گریه کنی ....

احساس کنی مریضی .....

احساس کنی داری روز به روز می شکنی !

احساس کنی شکست خوردی ....

احساس کنی فقط دلت میخواد بمیری ....

احساس افسردگی کنی با تمام وجودت....

آرزو میکنم که آشفته شی ....

آرزو میکنم متنفر شی از خودت .....

آرزو میکنم تو خودت گیر کنی و تو خودت دست و پا بزنی به خودت لگد بزنی آنقدر لگد بزنی که خونریزی داخلی کنی و درونت توی خونت غرق شه و دیگه خودی ازت نمانه که نفس بکشه  ....

آرزو میکنم از صبح تا شب صد بار حالت عوض بشه ...

آرزو میکنم خودت نباشی ....

آرزو میکنم همه  چیتو ببازی .....

آرزو میکنم آرزو کنی لال شی ....

آرزو می کنم بدبین بشی به خودت و به همه و همه چیز ...

آرزو میکنم دروغگو بشی ....

آرزو میکنم اشتباه کنی و تاوان پس بدی ...

آرزو میکنم واسه کارات اجازه بگیری....

آرزو میکنم به خودت بگی عقده ای بگی احمق بگی خاک بر سرت بگی بی عرضه .

آرزو میکنم از نیازهایی که داری خجالت بکشی ....

آرزو میکنم کودکی کردن تو دلت بمونه ...

آرزو میکنم ایمانت جلوی چشات آب بشه ....  

آرزو میکنم غرورت رو ازت بگیرن ...  

آرزو میکنم حرفات بی اعتبار شه .....

آرزو میکنم از مشت بزنی به دیوار ....

آرزو میکنم سایه نداشته باشی ....

آرزو میکنم عاشق بشی .....

آرزو میکنم برای خودت آرزو کنی ......   

فکر میکنی وقتی آرزوم بر آورده شد  مردم دارن چه کار میکنن ؟ دارن تو خیابونا بوق میزنن آخه انتخابات مگه خبر نداری ؟  

فکر میکنی آرزوم که بر آورده شد من کجام ؟ مطمئنا توخیابونا بوق نمیزنم .قسم میخورم ! 

فکر میکنی آرزوم که برآورده شد میتوانی سر پا باشی ؟

 نمیدانم تو به آرزوت رسیدی یا من ؟

صدای بوق میاد ... آنقدر بزنید تا گوش عالم کر شه شایدم دلشونم کور شه !

دارم میبازم !