سلامم را تو پاسخ گوی سرها در گریبان است!
سسسسسسسسسسسسسسلام
یه نفس عمیق! آخیش هیچی وبلاگ خودم نمیشه ساکت آرام بدون دغدغه !
جای همتون سبز رفته بودم یک سفر کوچلو! آن جایی که بودم درخت پرتقال داشت منم که حساس آفتادم به جون درخت زبان بسته !
کلی بادرخت حرف زدم یک حرفهایی هست که فقط میشه به یک درخت گفت !
درسته زبون بسته است ولی زبون نفهم که نیست !
همین دیگه
یا حق
سلامم را تو پاسخ گو!
سلام. مجید هستم از نوع عزیزی! حال شما خوبه؟ خب خدا رو شکر! یا علی
سلامم را تو پاسخ گویی؟
سلام :
به به بلاخره بروز کردی اینجارو ؛ ولی کاشکی یه خبر میدادی که زودتر سر بزنم .
( شاد باشی ) .
مجیدم باز. خواهری چرا نمیبروزی؟! دلتنگم. یا علی
سلام به ......
فکر میکنم مطالب زیادی برای نوشتن داری؟؟پس چرا خبری ازشون نیست؟؟؟
مجید!
سلام شباهنگ جان. واسه کنکورم دعا کن .چون به دعا هات اعتقاد دارم. پیشی کوچولو
دوووووووستم گلم ...حال و هوای با هم بودنمون چند باره زنده شد . یاد فضای اتاقت افتادم . دلم برای اینکه یه باره دیگه با هم تو اتاقت باشیم ؛ از اون کیکا که وسطش کاکائو داره بخوریم (به یاد روز های ابنباتی ) .شب ماه تو اسمون اتاقت ببینیم ..... صبح از اون صبحانه های مخصوص بخوریم تنگ . شده .شاید روزای سختی بود که واقا بود .ولی بودنمون کنار هم یه حال و هوای دیگه ای به اون دوران میده . هیچ مقامی که تو این دنیا این مردم براش ارزش قائل بشن نداشتیم ولی سهم مون از داشتن بیشتر از بقیه بود !