صبح همه به عشق !
امروز دوباره بعد مدتها نشستم پای کامپیوترم! نمی دانم چه حس غریبی که وقتی کامپیوتر نیست احساس میکنم که خیلی بی پناهم ! و وقتی هم که هست دلتنگم ! دلم برای داداشی ام خیلی تنگ میشه ! و صد البته برای تو کوچلوم ولی تو رو تو واقعیت هم میتوانم لمس کنم و لی داداشیمو فقط فقط این جا میتوانم حس کنم ! اینم یک نوعشه دیگه.
هنوز مدرسه ثبت نام نکردم . امروز مثلا آمدم که برم اول از همه نمره ی قبولی بینش ام را ( همون تجدیده که بعضی ها باهاش آبجیشونو دست میندازند ! ) بگیرم و بعد برم پیش دانشگاهی ببینم حاضرند یک دختر تپل مپل بی انضباط بدون مخ را تو مدرسشون راه بدهند ؟
شاید که راه دادند .
آخ که یاد سال سوم افتادم . چه ها کردیم ( بهتره بگم چه ها نکردیم این جوری شمردنش راحت تره )من اون شهره مخ طلا که یک آی دی باز کرده به نام فینگیل مخ طلا و امر برش مشتبه شده که مخش از طلاست ! اخه مارمولک تو اصلا مخ داری که به خوای بگی از طلاست یا بتون ؟من قربون اون مخت بشم که الان تعطیل تعطیله !
دو هفته دیگه مدرسه ها باز میشه ولی من هنوز دوست ندارم که برم مدرسه چون مدرسه رفتن همانا درک بازی( درک هستم از بخش جنایی اینم همکارم هنری !) عالیجنابان همانا !
آخ راستی چند وقت پیش با شهره رفته بودم که پرونده ی تحصیلیشو بگیره تو راه برگشت ا ز صادقیه دیدم کنار پیاده رو یک آقای خسته ی سیه چرده ای نشسته و یک کارتون کثیف هم کنارشه ! خوب که دقیق شدم دیدم یک عالمه اردک تو کارتون دارند وول میخورند !یک اردک بود که تو اون شلوغی گرفته بود خوابیده بود خیلی ا زش خوشم اومد
زد به سرم و یک اردک برای شهره خریدم یکی هم برای خودم . وای وای اردک خریدن همانا تابلو شدن همانا . البته دیگه مردم عادت کردند که منو با انوع اقسام حیوانات ببینند.
آقا این اردک را گذاشتیم تو جیبمون و رفتیم تو یک پاساژ که خرید کنیم . چشمتون روز بد نبینه که این ادرک واسه ما ابرو نگذاشت
الانم تو خونه داره شنا میکنهّ ماشاالله به زنم به تخته خیلی هم میخوره . خانواده رو سرگرم کرده دیگه !
اینم از مجراهای منو اردکم !
بگذریم بریم سرا غ حرف های دیگه !
من داداشیمو میخوام دادشیم کوشی ؟ کجایی ؟
آخ که دلم هوای ... بی نظیرتو کرده بد جور ( تو که داداشیم نیستی تو ... هستی داداشیم خودش میدونه کدومه )
نیستی این چند روزه کجایی که من دردبه در شدم ؟ بابا یک فکری هم به حال من بیچاره بکون که تو خونه نشستم و کلی دلتنگیتو میکنم . یادگاریتم دیگه بوی تورا نمیده !. البته راستش را بخوای بستگی داره کی بوش کنی . مثلا اون روز که از دستت ناراحت شدم بو نمیداد و لی دیشب که خوابم نمیبرد وقتی بوش کردم بو ی تورا میداد چه حکمتی ؟ .......ندانم....
یکم از این فرزانه بگم !
یک دوست دارم که 7 ساله با هم دوستیم . نمی دانم چی شده زالو گرفته اش ویا جن زده شده خلاصه نمیدانم چی شده که داره یک کارایی میکنه و منو از نگرانی داره میکشه! آخ دخمل خوب تو که تا یک ماه پیش احساس دیگه ای داشتی حرفای دیگه میزدی راستش از تو انتظار ندارم عجولانه و بچگانه عمل کنی 1 یک چیز هایی در شان و مرام تو نیست !
چی بگم که هر چی بگم واسه خودم گفتم و اینو میدانم که الان فرزانه ی من نیاز به حرف نداره نیاز به سنگ داره .
دیگه فعلا همین ! چقدر چرتو پرت گفتم نه ؟
حالا صبر کن برای تو هم مینویسم. امروز رو دور نوشتن و حرف زدن هستم
یا علی
دوووووووووووستم گلم.موشملوون.یا حق خانومی.