شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

او رفت !

من میشنوم فریاد های  خسته ی سینه اش را که دیگر توان تحمل حجوم اکسیژن را ندارد

میبینم که پلکهایش به او خیانت میکنند و در جستجوی خواب به سقوط می اندیشند

میشنوم که دیگر قلبش نمیزند برای زندگی . بلکه تلاش میکند برای رسیدن به انتهای اجبار !

من رفتنش را میبینم . فرود نفسهایش را حس میکنم بالهایش برای پرواز گشوده شده است

 

 

 

آری  او پرواز کرد و چه خسته بال گشود

نگاه آخرینش را به یاد دارم وقتی که گفت : بر من احترام گذار من رفتنیم

او رفت چون باید میرفت

دستانش را از من ربود چون باید میرفت

اما چرا این چنین خسته ؟

این چنین سنگین ؟

 

 

نمیدانم شاید او زاده شده بود تا خسته و سنگین و تنها پرواز کند

خدایا او را بر بالهای فرشتگانت بنشان و با نفسهایت سرود ارامش را بر او فرست

باشد که او ارام خفته باشد بی هیچ دغدغه ای

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد