شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

برای تو ستاره !

دیرزو داداشی که آمد به خواهرش سر بزنه یاد بچگی هاش کرد. همون زمانی که من از سر کولش بالا می رفتم و  بیچاره دلش نمی امد من را به قول خودش دک کنه!
دیشب که پیشم بود یهو بی اراده شروع کردیم به بازی کردن تو خونه دنبالم کردو به یاد ایام نچندان دورمون یک اردنگی نثارم کرد و یادگار برام یک دست آش و لاش گذاشت!
فدا ی اون روح شیطونت بشم من که اینقدر بازیگوش! الان یکی از انگشتام در  رفته  البته نمی دانم کجارفته ! 
حاضرم پام بشکنه ولی یک دفعه دیگه مثل بچگی ازت خر سواری بگیرم داداشی! یادته روی شونه هات  ( که من فکر میکردم بالا تر از اون هیچ جایی نیست)  که من همیشه موقع دلتنگی روی انها سوار بودم بشینم و تو دوباره پرتم کنی وسط رخت خوابم و بگی بخواب وگرنه میخورمت ! 
گل برادرم  جای خالی شونه هات بد جوری تو این روز های دلتنگی حس میشه!

همه ی خوشبختی هام فدای خوشبختی های تو عزیزترینم
نظرات 6 + ارسال نظر
کامبیز یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:40 ق.ظ

امیدوارم حالتون هر چه زودتر خوب بشه

ممنونم که آمدید به وبللاگ من . دستم هم خوب شد ! یا خدا ۱

مطقییر یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:51 ب.ظ http://Moteghayer.blogspot.com

من حاضرم گردنم بشکنه دیگه... دیگه خلاص شم. اعصاب ندارم باید یه جا میگفتم... شرمسارم

سلام ! اااا چی شده بابام جان ؟ نبینم اتیشی باشی !دشمنت شرمسار باشه !

مجید زورو چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:55 ب.ظ http://zoroo.persianblog.com

سلام خواهری! خواب کی و دیدی نازنین؟ می بینم که دنبال انگشتت می گردی! ایول . خوش به حالت داداش به این گلی داری! من و داداشام که جدی جدی مزنیم تو سر و کله هم. خدا شفامون بده. راستی می خوام بهت کتاب بدم. وقت داری؟ قهوه هم که می خوری با ... روی مانتوی خوشگل مدرسه ات نریزه که می دونم خیلی قشنگه! خودت گفتی .... خب دیگه منتظرم تا بیای . فدای دل پاکت. داداش مجید

سلام ممنون م که امدس. خواب را هم بعدا در گوشت میگم . انگشتم را هم پیدا کردم. قهوه هم رو مانتوی فوق مدرنم نریخت. راستشو بخوای مانتو انقدر کثیف شده که اصلا معلوم نمیشه حتی اگه قیر بریزه روش ! آخه مانتوی مذدرسه که تمیز نمیمانه یعنی من نمیگذارم بمونه
یا خدا

[ بدون نام ] جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام. همین دلم تنگ شد. اودم! راستی من مجید بودم. یا علی

سلام! من نفهمیدم تو مجید بودی یا مجید هستی ؟

سارا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:58 ق.ظ

سلام خانوم گل . قربون تو و داداشیت ! یه زنگ بهش بزن . ادرس وبت رو هم بهش بده . شرط می بندم تا حالا انا رو نخونده . لازمه بخونه . مواظب خودت باش.

قیژک کولی شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ب.ظ

تو که میگفتی مجیدو ندیدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد