شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

برای تو ستاره !

دیرزو داداشی که آمد به خواهرش سر بزنه یاد بچگی هاش کرد. همون زمانی که من از سر کولش بالا می رفتم و  بیچاره دلش نمی امد من را به قول خودش دک کنه!
دیشب که پیشم بود یهو بی اراده شروع کردیم به بازی کردن تو خونه دنبالم کردو به یاد ایام نچندان دورمون یک اردنگی نثارم کرد و یادگار برام یک دست آش و لاش گذاشت!
فدا ی اون روح شیطونت بشم من که اینقدر بازیگوش! الان یکی از انگشتام در  رفته  البته نمی دانم کجارفته ! 
حاضرم پام بشکنه ولی یک دفعه دیگه مثل بچگی ازت خر سواری بگیرم داداشی! یادته روی شونه هات  ( که من فکر میکردم بالا تر از اون هیچ جایی نیست)  که من همیشه موقع دلتنگی روی انها سوار بودم بشینم و تو دوباره پرتم کنی وسط رخت خوابم و بگی بخواب وگرنه میخورمت ! 
گل برادرم  جای خالی شونه هات بد جوری تو این روز های دلتنگی حس میشه!

همه ی خوشبختی هام فدای خوشبختی های تو عزیزترینم

دیشب خوابتو دیدم

پریشب خواب دیدم. خواب ترا ! و اینقدر مهربون تو خوابم قدم زدی که من باورم نشد  تو  را تا حالا ندیدم !

منو و قهوه!

سلام
امروز شنبه است و چند روز از اون روز گذشته! من هنوز مات و مبحوتم که چطور یک لیوان قهوه میتوانه  مردانگی رو  زیر سوال ببره ! عزیز کجای رابطه ی ما مثل بقیه بوده که این قسمتش بخواد مثل بقیه باشه! بگذریم امیدوارم که از دست من که غرور تو بی فکر زیر پا گذاشتم ناراحت نباشی ولی حس میکنم که هستی!!!!!
کی حرف دارم برات ولی نیستی که بشنوی!

دالی موشه !

 می خوام همین جا ازت تشکر کنم مجید . لوگوی به این قشنگی کی دیده کی دیده ؟
ممنونم  خیلی شرمنده کردی برادر !
یا علی
علی همیشه یارت

!!!!!

~به واقعیت ما زنده ایم با واقعیت ~

یاوه سرایی های شهره و شبا !

سلام  پشمالو جان
شست پا تو گذاشتی تو ی این دنیای نامرد ای مرد !
زیستن ترا به خود می خواند  پس تو هم با او بخوان  لالایی را که مادرت شبها برای تو میخواند
شباهنگ می فرماید : ما به هم محتاجیم . مثه یک دونه به خاک ! مثه گندم به زمین!
خوش گلدیم آقا ! تا باشه به اومدن و نرفتن !‌ 
 تولدت مبارک  شهره ! 


سلام گلی !  شباهنگم . امروز تولدت و لی من این جام و تو اون جایی مرد . واقعا که . از  دست این همه بازی خسته شدم ولی هنوز جا برای خسته شدن هست . نگران من نباش .
روز تولدت نمی خوام که حرفای تکراری و همیشگی رو بزنم 
نمی دانم کادو چی دوست داری ! شاید یک کوله پشتی سیب زمینی سرخ کرده  و یا یک عالمه ادامس خروس نشان  ولی من مثل همیشه دستام از هدیه ها خالی است  مومن خدا  !
 الان هیچ کس به جز این دختر یاوه سرا ( شهره ) درکم نمیکنه . هیچکی نمی فهمه که چقدر سخته که امروز تولدته و من این جام و تو اون جا !!!!!!!
مهم نیست .تا هست این بازی ها هم هست . 
حرفی ندارم . امروز که باید  برات از همیشه بیشتر  حرف بزنم هیچی ندارم که بگم .

خدا حافظت
تولدت پرتغالی مهربونم 

تولدت مبارک !

تولدت مبارک !

حافظا!

یا رب از دل ما چه خبر دارد یار
که رخش را به نگار دگری میبخشد

این  شعر خودمه ها  خیالات باطل نکنید !

مرا نترسان !

 تو چون همیشه این بغض های پاره پاره را زیر پا له میکنی  و دستهایت  چه سنگین بر صورت درد هایم  فرود می آید 
من را از فاجعه نترسان  فاجعه رخ داده است و ما در نوسان بعد فاجعه  شناوریم . آنچه بود از سرگذشت و حال تو مرا با گذشته ها مترسان . گذشته هایمان در حال جاری است  و همگان تاوان روز های قبل از ظهورمان را میدهیم
 به دنیا امدم  تا تاوان کارهای گذشته را پس دهم کدامین گذشته ؟ همان زمانی که نطفه ی من ـ این کوچکترین من ـ در حال بسته شدن بود و تو غرق در لذت نیاندیشیدی که این کوچک چه تاوان بزرگی را پس می دهد
من را نترسان بر من سالهاست واضح است که چگونخ اعدام خواهم شد .
صورتکده های این نقاب بدوشان من را به تماشا برخاست که چگونه نقابی ابدی  بر خود گرفته ام و به پیش می تازم . نقابی که  برای چهره ی دخترانهام چنان پست است که تو را یارای دیدنش نیست
جنگی است ! جنگی ر سر شقاوت و بدبختی درونمان و نقابها فاتحان ای نبرد همیشگی تاریخ ! جنگی که تال هست بازنده اس ماییم . مانطفگکان بازسکوش که دوران جنین را در خیمه های دشمن سپری کردیم و حال بر علم بر بلوغمان رهسپار نبردی بر سر هیچیم !
ما هیچیم و برای هیچیم !