شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

پیشانی ام سخت در گیراست قلبم هم نمی زند .

بوی عنبر می آید شاید آهویی از گوشه ی این نوشته ها عبور میکند. سخت روانم و تحلیل می روم روز به روز  حل می شوم در نمیدانم کدام احساس  غریبی !

بوی خشم می دهد این احساس .. بوی کدورت می دهد .من بی خیالم ولی آ گاهم .

من راه سکونم  من ام فریاد ! منم حوا مادر  همه گناهان و تبعید ها

تف به ذات اقدسم که هیچ ندارم برای نوشتن

در پس این لحظه های بی سخن عبور نعشه ام را میبینم .

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی بود.اما این (تف به ذات اقدسم که هیچ ندارم برای نوشتن ) زیاد جالب نبود..

مصطفی جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:33 ب.ظ

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

سعید جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:25 ب.ظ

سجده کن قلب آشفته ات را
قلب من تنهاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد