هنوز که هنوز قدم انقدری نشده که بتوانم یه بچه گنده ای مثل ترا بغل کنم .و براش پیش پیش کنم تا بخوابه !
مهم نیست ! همه چی رو بدست طبیعت سپردم . تنها کاری که میکنم اینه که تهی می شوم تا بشنوم ! صامت و ساکن ! اینجوری صداها ی زیادی را جذب میکنم .
گذشت ان روز ها که همه چی ختم میشد به دل و تنگی ! ما هم گذشتیم ...
پشه؟!!! بنویس... بازم بنویس... درختای رشت؟... از تنهایی بهتره...خوبه که بهتری.
خودمون چی؟ آجیل کرم خورده نبوده یم؟
کاش ببینیم هم رو... و تعریف کنیم و تعریف کنم و تعریف کنی و گند بزنیم به هر چی «عشقه»!!!
منظور میلاد چیه؟