شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

خوب بخوابی گندبک

چشم هاتو بستی. سایه ات با صدای نفسهات تکون می خوره !  . نمی دانم خوابی یا خودتو زدی به خواب ! برایم فرقی نمی کند .

ژ من می گویمت ....

 می خوام بالا بیارم ولی چیزی ته معده ام نیست .....

 می دانم شعورم به دستهات نمیرسه . اما عرق تنم هم بوی محبت میده !

خوب بخوابی گندبک

نظرات 2 + ارسال نظر
ساده پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:07 ق.ظ http://saadeh.blogsky.com

:) سایه های بی قرار که نبود !..همین سایه آرام و متلاطم روی دیوار به اندازه آرامش رویا ارزش داره..نه؟!

میلاد پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ق.ظ

چته دختر...؟!!!
راستی... یا عامیانه بنویس یا معیار. می خوام- می دونم.
می خواهم- می دانم.
کی بود می گفت: آغاز به فکر کردن آغاز مرگ تدریجی ست؟
آها! آلبر کامو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد