بوی من را می دهی !
بوی شکلات داغ !
بوی شکلات داغ سوخته شده ای که تلخ شده و لای دندان ها گیر میکند . دوست دارم بویم را !!!
زبانم را می سوزانی و من دوست تر می دارم که ترا در دهانم قرقره کنم .و در دهانم کف کنی و وجودت را یکباره سر بکشم و فرو دهم ....
شکلات داغ من ....
لختی ات وجودم را سنگین می کند برای خوردنت دوست نمیدارم کبره های روی استکان را با قاشق بدرم . با زبانم آرام آرام سرمای رویت را آب می کنم و گرمایت را هورت می کشم .!
خوشحالم برای خوردنت نیازی به حبه های کوچک و سفید قند های مکعبی ندارم .