شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

فقط من می دانم و تو

فقط منو و تو میدانیم که  ما باهم زندگی کردیم. کاری که الان هر کدام به تنهایی هم انجام نمیدیم. 

 شباهنگ ! 

 فقط تو میدونی اون سالها به من چی گذشت ... چون به تو هم گذشت... 

 تو زود فرار کردی از اون خانه ولی من ماندم .. مجبور بودم بمونم .... منم بالاخره رها شدم ولی چه رهاشدنی...؟  

 بدون هیچ بند و هیچ قلابی که اگه یه روز خواستم پاهامو بگذارم رو زمین بتوانم بیاستم روش... تو تونستی خودتو بند یه جایی بکنی ولی من بعد از اینکه از اون خانه فرار کردم و معلق شدم دیگه هیچ وقت حس نکردم پام رو زمینه ....  

شباهنگ فقط تو میفهمی من تو اون کوچلویی چقدر چیز هایی بزرگ بزرگ دیدم که هنوزم نتوانستم هضمشون کنم . می دانم تو هم هنوز  قورتشون ندادی . دلم میخواد همه بچگی مو بالا بیارم. رو ایینه اتاق مامان اینا ...روی همون تخت دو نفره که با هم روش میخوابیدیم. یادت میاد  روی همون تخت بود که من چوبین میشدم و تو برون کای مهربون من ؟   

 من که هنوز غرق همون  لحظه هام . کاش مثله تو می توانستم  همه چی رو تو اون موقع ها جا بگذارم ولی ...  

شباهنگ فقط تو میدانی که منو تو خواهر و برادر نبودیم . فقط من میدانم تو !  

ازوقتی تو رفتی پیش آدمای خودت و من هم آمدم که واسه خودم آدمی بشم  خیلی زمان زیادی میگذره .... به اندازه رژین +۱  سال میگذره . هنوز که هنوزه نتوانستم بفهمم آدمای تو آدمای منم هستن . روژین هنوزم غریبه است . پدر سوخته میگه من نمیتوانم با شما صحبت کنم دارم ماشینمو پارک میکنم. فقط کافیه که فکر کنه من شقایقم و دیگه همه چی حله ... بلبل زبونی میکنه .  

شقایق را با همه دور بودنش خوب میشناسه ... از اون تو خونه ی شما حرف زیاده . حق هم داره . برای رژین من که عمه ی خوبی نبودم . بچه ها عقلشون به چشمشونه و به زبان بزرگترشون . رژین هم استثنا نیست .   

ناراحت نشو که من هنوز باور نکردم تو ازدواج کردی . هیچ وقت فکر کردی تو که رفتی چقدر منو تنها گذاشتی با اونا توی اون خانه .... با اون همه ترس و اضطراب .... تو کوچلو بودی که رفتی کوچلو تر از الانت . منم کوچلو بودم  ولی الان کوچلوتر از اون موقع ها شدم . الان بیشتر از اون موقع ها ترس ها رو حس میکنم و بیشتر خالی بودن پشتمو میبینم و بیشتر احتیاج دارم پیشم باشی... میدانم که تو دیگه ماله هیچ کدوم مانیستی ماله آدم هاتی ولی نخواه که یادم بره یه زمانی همه ی من بودی . 

خوب میدانم من همه ی تو نبودم  و اینجوری هم طبیعی تره ... هنوزم تو طبیعیه و من غیر طبیعی .....  

شباهنگ فقط تو میدانی که من چقدر تو بچگیم آدم بزرگ بودم و حالا که آدم کوچیک شدم چقدر احساس ترس میکنم .   

عاشق شدم .... مثل تو که عاشق شدی .... مثل تو هم گیج میزنم مثل تو توش تنهام توش بی پناهم  و اشتباه زیاد میکنم . مثله مثله خودت . 

شباهنگ  

منو تو با هم بودیم ولی خیلی با هم تفاوت داریم . من مهربانم و تو  نه ! من هنوز تو رو یادمه  و تو نه ... تو رو با اون موهای فرفری  گوشای بلبلیت. هنوز تنم میلرزه وقتی یاد اون روز میافتم که علی فرشیدی آمد تادم خونمون . چقدر گریه کردم . فقط من میدانم و تو !  

هنوز کفش های چینی سفیدت و چسب های پی وی سی یادمه ..... 

پارک ملت و بستنی هاش و توچال و .... منو بگو چقدر خر بودم فکر میکردم با من حال میکنی میای بیرون نگو آقا عاشق و داره به هوای بیرون آمدن با من  خلوت میکنه  

 فقط من میدانم وتو ! این فکر بهم قوت قلب میده ... 

دوست دارم ماله تو باشم ...  نیستم رنجم میده ... 

شباهنگ من یادم نرفته ونمیره .....   

شبالی   

ظهرت بخیر

 

 ابجی یاسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد