اولین خط خطی های صبگاهی با دهانی که رنگ مسواک ندیده است در توصیف خواب های دیشبم :
گوشه های روحم کنگره کنگره می شود ! در گوشه های تیز این جسم گیر میکند و این دو با هم قل می خورند . گیر میکنند و قل میخورند نفسم بند می آید لحظه ای سکون ندارم .
میدانم رسم ولگردان است این بی خانمانی !
سلام دوست عزیز وب بسیار خوب و پر محتوایی دارید . لذت بردم . برای تبادل لینک و سایر همکاریها به منم یک سر بزنید و نظر بدبد .
سلام
دیروز وبتو خوندم ولی وخ نشد نظر بذارم.
مرسی که سر زدی.
واقعا از نظرت در مورد شعرم٬ خوشحالم!
.
.
.
نوشته هاتو خوندم . . .
خوشبحالت! چه راحت٬ اینقد خوب٬ اوضاع داغونتو می ریزی بیرون!
امیدوارم به آرامش برسی خانوم مهندس مٌرَدد!
بی خانمانی ....
ما شبیه نمی نویسیم...این دردها هستند که انگار همه شبیه به هم اند!:)